معنی گربه وحشی

لغت نامه دهخدا

گربه ٔ وحشی

گربه ٔ وحشی. [گ ُ ب َ / ب ِ ی ِ وَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) حیوانی است که در بیابانهای جنوب شرقی زندگانی میکند. گربه ٔ بیابانی، گربه ای که اهلی نباشد:
گربه ٔ وحشی از سرشاخی
دید مرغی بکنج سوراخی.
نظامی.


گربه

گربه. [گ ُ ب َ / ب ِ] (اِ) در پهلوی گوربک. جانوری است از تیره ٔ گربه از رسته ٔ گوشتخواران که در غالب خانه ها هست. چنگالها، دندانها و نیش بسیار تیز دارد در هر آرواره ای دارای شش دندان پیشین، دو نیش و نیش آسیاست. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). نام حیوانی است معروف و به عربی سنور خوانند. (برهان) (آنندراج).هِرّ. هِرّه. دَله. دلق. خیطل. پوشک. قط. ابوغزوان. (دهار). ابوشماخ. ابوعروان. ابوالهیثم. ام خداش. (المرصع). پیچا. (در تداول دیلمان و گیلان):
به گربه ده و بغلبه سپرز و خیم همه
وگر یتیم بدزدد بزنش و تاوان کن.
کسائی.
همی گفت اگر ناودانی بجای
ببینم وگر گربه ای در سرای...
فردوسی.
همی گربه از خانه بیرون کند
یکایک همه ناودان برکند.
فردوسی.
چون گربه جز که فرزند چیزی دگرش خور نیست
آنراست نیکبختی کو را چنین پدر نیست.
ناصرخسرو.
گربه گرچه بزیر بنشیند
موش را سر بگردد اندر جنگ.
ناصرخسرو.
طمع کی گربه در انبان فروشد
که بخل امروز با سگ در جوال است.
انوری.
تو کشان زلف و من چو گربه بر آن
سنبل دلنوازمی غلطم.
خاقانی.
زاده ٔ طبع منند اینان که خصمان منند
آری آری گربه هست از عطسه ٔ شیر ژیان.
خاقانی.
من جسته چو باغبان پس این
نبشته چو گربه در پی آن.
خاقانی.
از پی گربه دویدند و گریخت
کودک از ترس عتابش رنگ ریخت.
مولوی.
یکی گربه در خانه ٔ زال بود
که برگشته ایام و بدحال بود.
سعدی.
گربه ٔ مسکین اگر پر داشتی
تخم گنجشک از زمین برداشتی.
سعدی (صاحبیه).
مژدگانی که گربه عابد شد
عابد و زاهد و مسلمانا.
عبید زاکانی.
ج، گربگان:
وز آن پس همه گربگان را بکشت
دل کدخدیان از او شد درشت.
فردوسی.
ترکیب ها:
- پنجه گربه. تره گربه. شترگربه. کله گربه (لقمه ٔ بزرگ). گه گربه. مخمل گربه (نوعی مخمل با پود دراز).
|| نام گیاهی است. (برهان).
- امثال:
به دعای گربه ٔ سیاه باران نمی آید.
به گربه گفتند فضله ات درمان است به خاک کرد.
گربه آمد و دنبه ربود.
گربه ٔ خانه هم باید مقبول باشد.
گربه در دکان شیشه گر:
در سینه ٔ عدوی تو کینت بتر بود
زآن گربه ای که شیشه گر اندر دکان بود.
عمادی شهریاری (از امثال و حکم دهخدا).
گربه دستش به دنبه نرسید گفت گَنده است.
گربه ٔ دنبه دیده. (جامع التمثیل).
گربه را بر موش کی بوده ست مهر مادری.
سنایی.
گربه را در حجله باید کشت (یا) گربه را پای حجله کشند.
گربه را سه تکه اندازه ٔ گوشش.
گربه روغن میخورد و بی بی دهان مرا بو میکند.
گربه که به تنگنا افتد چشم آدمی را برآرد.
گربه گشنیز خورد گرسنه همه چیز. (شاهد صادق).
گربه هفت بار جای بچه هایش را عوض میکند.
گربه هفت جان دارد.
گربه همه شب به خواب بیند دنبه:
گفت در ره موسیم آمد به پیش
گربه بیند دنبه اندر خواب خویش.
مولوی.
مثل گربه به روی کسی بُراق شدن.
مثل گربه ٔ دزد.
مثل گربه عزیز بی جهت.
مثل گربه کوره.
مثل گربه ٔ مرتضی علی از هر دست بیندازندش با پا به زمین می آید.
مثل گربه ٔ نوروزی.
مثل موش وگربه.
همه شب گربه موش را به خواب بیند.


وحشی

وحشی. [وَ شی ی] (ع ص) واحد وحش. یک جانور دشتی. (منتهی الارب) (السامی) (ناظم الاطباء). جانور صحرایی رمنده از مردم. (غیاث اللغات) (آنندراج):
ببخش ای پسر کآدمیزاده صید
به احسان توان کرد و وحشی به قید.
سعدی.
|| غیرمأنوس از انسان و حیوان. (ناظم الاطباء). || مقابل متمدن. بری. بیابانی: اندر حدود ختن مردمانند وحشی و مردم خوار. (حدود العالم). || مقابل انسی و مقابل اهلی:
نه وحشی دیدم آنجا و نه انسی
نه راکب دیدم آنجا و نه راجل.
منوچهری.
وحشیان از حرمت دستش سوی پیکان او
پای کوبان آمدندی از سر حرص و هوا.
خاقانی.
کو سر تیغ کآرزوی من است
کانس وحشی به سبزه و ثمر است.
خاقانی.
تا پخته نیست مردم شیطان و وحشی است
و آندم که پخته گردد سلطان انس و جان.
خاقانی.
- وحشی السیر، کوکبی که در برجی درآید و بیرون شود و به هیچ کوکبی متصل نگردد. (از التفهیم لاوائل صناعه التنجیم ص 491). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.
- وحشی سرشت، کسی که دارای سرشت و طبیعتی وحشی و مانند حیوانات وحشی است. تندمزاج و آنکه خوی وی بیابانی باشد. (ناظم الاطباء):
که از بیم قفچاق وحشی سرشت
در این مرز تخمی نیاریم کشت.
نظامی.
- وحشی شکار، صیاد.
- وحشی صفات، کسی که دارای صفات حیوانات وحشی است:
ز انسان گریزم کدام انسی ای مه
که وحشی صفاتی بهیمی طباعی.
خاقانی.
- وحشی طبیعت، وحشی مزاج. (ناظم الاطباء).
- وحشی مزاج، وحشی طبیعت. بیابانی و گریزان از مردم و غیر مأنوس. (ناظم الاطباء).
- وحشی نژاد، که از نژاد و نسب وحشی است:
به چندین کنیزان وحشی نژاد
مده خرمن عمر خود را به باد.
نظامی.
- وحشی نگاه، تیزنگاه سخت روی. (ناظم الاطباء).
- وحشی نهاد، وحشی سرشت. آنکه خوی مردمان بیابانی دارد. (ناظم الاطباء):
ز ویرانه جائیست وحشی نهاد
به صورت چو مردم نه مردم نژاد.
نظامی.
- وحشی وضع،که وضع و حالتی وحشی دارد. سرکش و بیابانی و گریزان از مردم و غیرمأنوس. (ناظم الاطباء):
عیب دل کردم که وحشی وضع و هرجایی مباش
گفت چشم شیرگیر و غنج آن آهو ببین.
حافظ.
|| جانب راست از هر چیزی یا جانب چپ. (منتهی الارب). || جانب چپ. (غیاث اللغات). || جانب راست از هر چیزی. (ناظم الاطباء). || جانب بیرونی از بعض اندام. مثلاً پشت دست را جانب وحشی گویند و کف دست را جانب انسی نامند. (آنندراج) (غیاث اللغات). آن جانب از تن یا اعضای آن یا چیز دیگر که روی به برون سوی دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). کنار وحشی، آن کنار از چیزی که از انسان دور باشد، برخلاف کنار انسی. (ناظم الاطباء). || پشت کمان. (منتهی الارب). || پس مردم. (بحر الجواهر). || هرآنچه به حیوانات وحشی که در بیابانهای بی آب و علف زندگی کنند نسبت داده شده باشد. || (اصطلاح معانی و بیان) وحشی بطور استعاره در مورد الفاظی که معانی آن روشن نبوده و مأنوسهالاستعمال نیز نباشد خواه از نظر اعراب خلص باشد که آن مخل به فصاحت خواهد بود و خواه از نظر امثال ما پارسی زبانان که مخل به فصاحت نیست استعمال کرده اند پس وحشی بدین معنی مرادف است بالفظ غریب و وحشی مخل به فصاحت اگر بر گوش گران و برذوق ناپسند آید آن را وحشی غلیظ و متوعر نیز نامند و عذب در مقابل آن باشد. از کتاب مطول و چلبی چنین استفاده میشود. (از کشاف اصطلاحات الفنون).

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

گربه وحشی

گربه ی ارامیک گربه جنگلی، گربه کوهی، گربه ی مردابی، گربه ی دشتی


گربه

(اسم) پستانداریست از راسته گوشتخواران که سر دسته تیره گربه ها میباشد (در این تیره شیر و ببر و پلنگ و گربه وحشی نیز قرار دارند) . گربه ها و همه گوشتخواران دیگر تیره گربه پنجه رو و دارای ناخنهای تیز بسیار قوی هستند که در حالت عادی و استراحت دنباله ای از پوست روی آنها را می پوشاند بقسمی که در این موقع بزمین نمیرسند ولی بهنگام حمله از غلاف خارج شده وسیله دفاعی و شکار حیوان را تشکیل میدهند. گربه اهلی که در منازل میزید از بقایای اغذیه تغذیه میکند و چون دشمن موش است مفید میباشد. گربه ماده سالی دوبار قادر بزاییدن است (اوایل بهار و اوایل پاییز) و هر بار بین 2 تا 5 نوزاد تولید میکند. گربه دارای نژاد های مختلف است که معروفترین آنها گربه ایرانی گربه آنقره و گربه هندی است جمع: گربگان: (سلطان محمد خوارزمشاه) بزیارت مشهد طوس رفت و در دهلیز آن دو گربه یکی سپید و دیگری سیاه دید در جنگ. یا ترکیبات اسمی: گربه آنقره. نژادی از گربه اهلی که دارای مو های بلند لطیف است. این نژاد دارای لبهای سرخ است و رنگ مو هایش عموما سفید یا خاکستری نقره یی است گربه براق. یا گربه اهلی. گربه معمولی که در منازل زندگی میکند و با انسان مانوس است گربه خانگی. یا گربه باتلاقی (باطلاقی) . نوعی گربه. یا گربه براق نوعی گربه که مو های بدنش نسبت بگربه های دیگر بلند و براق است: حریف شاهسواری که میتواند شد که هست شیر فلک گربه براق او را ک یا گربه خانگی. گربه اهلی. گربه خلاف. گربه بید بید مشک: گر پادشاه نامیه را تقویت کند خون پلنگ چرخ خورد گربه خلاف. (رکنای مسیح) یا گربه دشتی. گورگیا یا گربه روس (روسی) . گربه خانگی زیرا در سابق گربه روسی را در ایران می پروردند. یا گربه عابد. آنکه تظاهر بزهد میکند: ای کبک خوشخرام خ که خوش میروی بایست غره مشو که گربه عابد نماز کرد. (حافظ) یا گربه کور. گربه ای که اعمی باشد، محیل مکار فریبنده. یا گربه مرتضی علی. کسی که نان را بنرخ روز خورد ابن الوقت. یا گربه وحشی. گونه ای گربه که در صحرا ها و جنگلها و کوهستانهای اکثر نقاط دنیا (از جمله ایران) میزید. نژاد های مختلف این حیوان عبارتند از: گربه صحرایی که در نواحی کویر میزید گربه باتلاقی که در نواحی باتلاقی مازندران و گیلان نیز مشاهده میشود گربه کوهی که در نقاط کوهستانی میزید. چو گربه خویشتن تا کی پرستی ک رها کن گربه از دامان که رستی. (نظامی) یا گربه از بغل افکندن (فکندن) . ترک مکر و حیله کردن: عزولی اش را ازل گربه فکنده از بغل عمر عدوش را اجل گرگ فکنده در گله. (فلکی شروانی) یا گربه بشانه کردن. فریفتن حیله بکار بردن: چگونه شود پارسا مرد جاهل همی خیره گربه کنی تو بشانه. (ناصر خسرو) یا گربه در انبان داشتن. مکر کردن حیله ورزیدن: شد آنکه دشمن تو داشت گربه در انبان کنون گهی است که با سگ فرو شود بجوال. (انوری) یا گربه در بغل افکندن (داشتن) . گربه را در آغوش گرفتن، مکر کردن حیله ورزیدن (ابهام بدو معنی) : بیدار نه سر خلاف دارد از بهر چه گربه در بغل میدارد ک (کمال اسماعیل) یا گربه در زندان کردن. بسیار بخیل بودن (یعنی از غایت بخل گربه را محبوس میکند تا طمع در خوراکیهای وی نکند) . یا گربه در شلوار و تنبان کردن. رسوا کردن مفتضح ساختن. یا گربه کسی بانبان فرو شدن. کامیابی کامل یافتن او. یا گربه شاخت نزند (نزنه) . کوچکترین صدمه ای نبینی: زلزله ها فکنده یی بکوه و دشت و دامنه آهسته بیا آ هسته برو که گربه شاخت نزنه (اشرف الدین حسینی نسیم شمال) گربه روده چون زنم شانه ک بر ره سیل چون کنم خانه ک (حدیقه)، گربه وحشی، گربه بید، گرپا

حل جدول

گربه وحشی

گربه جنگلی با نام علمی Felis chaus از سایر گربه‌های وحشی بزرگتر است و طول بدن آنها تا ۷۵ سانتیمتر و دم تا ۲۹ سانتیمتر می‌رسد. ماده‌ها به‌طور واضح از نرها کوچکتر هستند. بدن آنها تا حدی کوتاه و گوش نسبتاً بزرگ و با موهای انتهایی بلند است. دم کوتاه و طول آن در حدود یک سوم بدن است. رنگ به‌طور کلی قهوه‌ای و با سایه کمی از قرمزی است. گربه جنگلی معمولاً در بوته‌زارها و نیزارها و جنگلهای نزدیک آب زندگی می‌کند. اگر چه بیشتر شبها فعال است ولی در روز گاهی دیده می‌شود. بسیار با احتیاط و بدون صدا و نزدیک به سطح زمین می‌دود و گاهگاه سر خود را برای دیدن اطراف و شنیدن صدا بلند می‌کند. علاوه بر حس بینایی و شنوایی قوی از حس بویایی برای ردیابی استفاده می‌کند و به خوبی از درخت بالا می‌رود. غذای اصلی آن از پرندگان مختلف، برخی از پستانداران و به‌خصوص جوندگان است. در جاهای خشک یا میان نیزارها و زیر بوته‌ها لانه درست می‌کند و کف لانه را از گیاه‌های خشک می‌پوشاند. گاهی از لانه‌های حیوانات دیگر مانند گورکن استفاده می‌کند. در اواسط زمستان جفت‌گیری کرده و جفت‌گیری آنها مانند گربه وحشی اروپایی با نزاع میان نرها همراه است. تعداد بچه‌ها معمولاً سه تا ۵ است.

فارسی به آلمانی

گربه وحشی

Wildkatze [noun]

فارسی به عربی

پلنگ گربه وحشی

فهد


وحشی

بربری، بریه، شرس، قوطی، مجموع اجمالی، وحشی

تعبیر خواب

گربه

چنگ خوردن از گربه: مانع
گربه سیاه: بدبختی
نوازش کردن آن: ناسپاسی
گربه ای که میو میو میکند: یک دعوی طولانی
پوست گربه: پیدا کردن یک شیء گم شده
دیدن گربه: دوست نا دوست
گربه وحشی: دوست خطرناک
زدن یک گربه: خیانت - لوک اویتنهاو

دیدن گربه درخواب، دلیل بر مردی مفسد و دزد است. اگر دید گربه درخانه او آمد، دلیل که دزدی در آنجا رود. اگر دید گربه از خانه او چیزی خورد، دلیل که دزد از آنجا چیزی بدزدد. اگر بیند گربه را بکشت، دلیل که دزدان را بکشد و قهر کند. - محمد بن سیرین

دیدن کشتن گربه درویش گردد - یوسف نبی علیه السلام

اگر بیند که گربه را بکشت وپوست او بکند، دلیل که مال دزدی بستاند. اگر بعد از صبح گربه را درخواب دید، دلیل که شش روز بیمار شود. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

عربی به فارسی

وحشی

جانور خوی , حیوان صفت , وحشی , بی رحم , شهوانی , سبع , رام نشده , غیر اهلی , وحشی شدن , وحشی کردن

گویش مازندرانی

دشتی گربه

گربه ی وحشی

معادل ابجد

گربه وحشی

551

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری